کد مطلب:29588 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:102

انواع مردم












5388. امام علی علیه السلام - در سخنرانی اش كه در آن، روزگارش را به «بیداد» توصیف كرده و مردم را در آن به سه گروه تقسیم می كند و به زهد در دنیا سفارش می كند -: ای مردم! ما در روزگاری سخت، و زمانی نامراد، گرفتار شده ایم؛ روزگاری كه نیكوكار، در آن، بدكار به شمار می آید، و ستمكار، بر طغیانگری می افزاید. از آنچه می دانیم، بهره نمی بریم، و از آنچه نمی دانیم، نمی پرسیم، و از حادثه ای نمی هراسیم تا آن كه بر ما فرود می آید.

مردم، چهار گروه شده اند:

گروهی از آنان، كسانی هستند كه چیزی جز ناتوانی، بی بُرشی و بی ابزاری شان، آنها را از فساد، باز نمی دارد.

گروه دیگر، آنانی هستند كه شمشیر از نیام بركشیده اند و شرارت خود را آشكار ساخته اند و با نیروی سواره و پیاده خود، روی آورده اند، خود را آماده ساخته و دینشان را برای مالی كه در انتظارشان است و یا لشكری كه آنان را پیروی می كند و یا تختی كه بر آن می نشینند، نابود كرده اند، و چه بد داد و ستدی است كه دنیا را برای جان خویش، قیمت بشماری و آن را جایگزین آنچه برای تو در نزد خدا هست، بپنداری.

گروهی دیگر، آنانی هستند كه با كار آخرت، دنیا را می جویند، و با كار دنیا، در پی آخرت نیستند. از خود، فروتنی نشان می دهند، گام های كوتاه برمی دارند، دامن خویش را بالا نگه می دارند، و خود را برای امانت گرفتن، آراسته می سازند، و خطاپوشی خداوند را به گونه ابزاری برای نافرمانی او به كار می گیرند.

گروهی از آنان كه ناتوانی خود و نداشتن وسیله، آنان را از حكومتْ دور می كند، به آنچه دارند، بسنده می كنند، خود را به اسم قناعت می آرایند، و به لباس اهل زهد، آراسته می شوند، حالْ آن كه هیچ شب و روزی با زهد، همراه نبوده اند.

انسان هایی باقی می مانند كه یاد بازگشت قیامت، نگاه هایشان را فرو هشته و بیم محشر، اشكشان را جاری ساخته است. اینان، گریزان از مردم، ترسان و مقهور، ساكتِ لب بسته، دعا كننده خالص و گریانِ دردمندند كه تقیّه، آنان را گم نام كرده، و خواری دامنگیرشان گشته و در دریایی شور، غوطه ورند. دهان هایشان بسته، و دل هایشان زخمی است. آن قدر پند داده اند كه خسته شده اند، و مورد قهر قرار گرفته و خوار گشته اند، و كشته شده اند و كم شمار گردیده اند.

باید كه دنیا در دیدتان كوچك تر از پرِ كاه و گیاه خشك باشد. از گذشتگان خود، پند بگیرید، پیش از آن كه آیندگان از شما پند بگیرند. دنیا را نكوهیده وار، از خود برانید؛ چرا كه آن، آنانی را كه شیفته تر از شما به آن بودند، راند.[1].

5389. نهج البلاغة - از سخنان علی علیه السلام به كُمَیل بن زیاد نَخَعی -: كمیل بن زیاد گفت: امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام دستم را گرفت و به صحرا بُرد. هنگامی كه به صحرا رسیدیم، از شدّت ناراحتی آهی كشید و فرمود: «ای كمیل بن زیاد! این دل ها مثل ظروف اند. بهترینِ آنها، نگهدارترینِ آنهاست. آنچه را كه می گویم، خوب به یاد بسپار.

مردم، سه گروه اند: عالمان الهی، جویندگان دانش در راه رستگاری، و فرومایگانِ یَلِه كه پیِ هر صدایی را می گیرند و با هر بادی كه می وزد، به سویی می خزند و به نور دانش، روشنایی نمی گیرند و به پایه استواری پناه نمی جویند.

ای كمیل! دانش، بهتر از دارایی است. دانش، تو را نگه می دارد؛ ولی این تویی كه دارایی را نگهداری می كنی، و بخشش، مال را كم می كند، در حالی كه دانش، با بخشیدنْ رشد می كند، و مال اندوز با رفتن آن از بین می رود.

ای كمیل بن زیاد! آشنایی با دانش، دینی است كه به سبب آن، دیندار می شوند، و انسان، به وسیله آن، در زندگی اش اطاعت را و پس از درگذشتش نام نیك را به دست می آورد. دانش، حكم كننده است و دارایی، حكم پذیر.

ای كمیل! مال اندوزانْ مُرده اند، گرچه زنده باشند، و دانشمندان، تا روزگار باقی است، زنده اند. تن هایشان از دست رفته؛ ولی نشانه هایشان در دل ها موجود است.

بدان كه در این جا (با دست به سینه اش اشاره كرد)، دانشی انباشته است، كه كاش گیرندگانی برای آن می یافتم! آری، خوش استعدادانی یافتم كه امین نبودند. ابزار دین را برای دنیا به كار می بردند، و با نعمت های الهی بر بندگان خدا و با حجّت های الهی بر اولیای او چیرگی می جُستند، و یا [ كسانی را یافتم كه] سر به فرمان حق مداران بودند؛ امّا در شناخت زوایای حق، بصیرت نداشتند و با اوّلین شُبهه ای كه عارض می شد، شك در دلشان رخنه می كرد.

نه این [ مناسب بود] و نه آن؛ و نه آن دیگری كه فرو رفته در لذّت و به بند كشیده شهوت است، و یا آن كه غرق در جمع و ذخیره سازی [ ثروت] است؛ چرا كه این دو پروای دین نداشتند و همانندترین چیزها به این دو، چارپایان چرنده اند. این چنین دانشی، با مرگ دانشمند می میرد.

آری! خدا می داند كه زمین از برپا دارنده حجّت الهی، خالی نمی ماند كه یا آشكار و شناخته شده است و یا بیمناك و پنهان از دیده، تا حجّت ها و نشانه های خدایی باطل نشوند. اینان، چه مقدارند؟ و كجایند؟

به خدا سوگند، اینان كمْ شمارند، و در پیش خدا با ارزش ترین اند. خداوند به وسیله اینان، حجّت ها و نشانه های خود را نگه می دارد تا آنها را به همگون های خویش بسپارند و در دل كسانی همچون خود بكارند. دانش، حقیقت بینایی را بر آنان تابانده است و آنان، روح یقین را دریافته اند.

آنچه را كه ثروت اندوزانْ دشوار شمرده اند، آنان به آسانی پذیرفته اند، و به آنچه نادانان از آن وحشت دارند، انس گرفته اند. با بدن های خویش هم نشین دنیا شده اند و روح آنها به جایگاه بالا درآویخته است.

آنان، جانشینان خدا در زمین او و فراخوانان به دین او هستند. آه كه چه قدر آرزومند دیدارشانم!

ای كمیل! اگر می خواهی، برگرد.[2].









    1. نهج البلاغة: خطبه 32، بحارالأنوار: 54/4/78، مطالب السؤول: 32.
    2. نهج البلاغة: حكمت 147، الإرشاد: 227/1، الأمالی، مفید: 3/247، كمال الدین: 2/290.